فقدان تعریف روشنی از آزادی، حقوق اساسی و شهروندی چالش مهمی را برای گروههای اپوزیسیون ایرانی در توسعه یک فلسفه سیاسی جامع ایجاد کرده است. این گروهها بهجای ارائه چشمانداز روشن و منسجم برای آینده، به بیانیههای یک صفحهای متوسل شدهاند که اغلب حول محور هدف تغییر رژیم در ایران میچرخند و از زبانی مبهم استفاده میکنند که نمیتواند تعریف روشنی از حقوق اولیه و شهروندی ارائه کند.
برای جلوگیری از تکرار اشتباهات انقلاب ۱۹۷۹، برای ایرانیان بسیار مهم است که با یکدیگر برای ایجاد یک قرارداد اجتماعی که به صراحت حقوق اساسی شهروندان را تعریف کند، همکاری کنند. اذعان به این امر ضروری است که این حقوق قابل انتقال نیست و مجلس موسسان صلاحیت ایجاد حقوق اساسی را ندارد. در عوض، مجلس موسسان مسئولیت تضمین نگهداری حقوق اساسی مردم را از طریق قانون اساسی دارد که به صراحت وظایف دولت در حفظ حقوق مردم و شفافیت، پاسخگویی و مسئولیت دولت را مشخص می کند.
این ایده که حقوق شهروندان را می توان توسط گروه خاصی مانند مجلس موسسان تعریف کرد و دولت را برای حمایت از این حقوق تعریف کرد، مفهومی ناقص است که به چرخه معیوب قدرت منجر می شود. برای جلوگیری از گنجاندن منافع شخصی در قانون اساسی آینده، یک قرارداد اجتماعی مکتوب به عنوان یک مکانیسم کنترلی بر قانون اساسی آینده عمل می کند.
وظیفه مجلس مؤسسان باید ایجاد قانون اساسی باشد که صراحتاً وظایف دولت را در وفاداری به قرارداد اجتماعی بپذیرد. این مقاله فصول و دلایل یک قرارداد اجتماعی جامع را ارائه میکند که حقوق اساسی شهروندان و وظیفه دولت در حمایت از این حقوق را بهعنوان گامی تعیینکننده در جهت شکوفایی جمهوری دموکراتیک در ایران تعریف میکند.
ایرانیان با همکاری یکدیگر برای ایجاد یک قرارداد اجتماعی که حقوق همه شهروندان را رعایت می کند، می توانند آینده روشن تری را برای خود و نسل های آینده تضمین کنند. امید است احزاب سیاسی، افراد و شهروندان ایران اختلافات خود را کنار بگذارند و برای ایجاد یک قرارداد اجتماعی که بیانگر اراده جمعی مردم است، گرد هم آیند و تضمین کند که دولت در قبال استیفای حقوق مردم پاسخگو باشد.
مفهوم اساسی قرارداد اجتماعی این است که مردم برای تشکیل یک دولت گرد هم می آیند تا از حمایت از حقوق طبیعی مانند حق زندگی، آزادی, اکسپرسیون و مالکیت اطمینان حاصل کنند. حقوق طبیعی آن دسته از حقوقی است که برای همه انسان ها صرف نظر از ویژگی ها و شرایط فردی آنها تلقی می شود. آنها را جهانی و غیرقابل انکار می دانند، به این معنی که نمی توان آنها را از بین برد یا رها کرد. حمایت از حقوق طبیعی یکی از دلایل اصلی انعقاد قراردادهای اجتماعی توسط افراد در وهله اول است. رضایت حکومت شوندگان یک ایده اصلی در قرارداد اجتماعی است که مشروعیت دولت را در نهایت “رضایت مردم” میداند.(Rousseau, 1762)
قرارداد اجتماعی در شکل گیری یک جمهوری امری اساسی است و در توسعه دموکراسی مدرن نقش کلیدی داشته است. در قرن بیست و یکم، قرارداد اجتماعی بر نقش دولت در تضمین دسترسی برابر به فرصت ها و حمایت های اجتماعی برای همه شهروندان تاکید دارد (Rawls, 1971). در دنیایی که به سرعت در حال تغییر است، قرارداد اجتماعی به عنوان چارچوبی برای حصول اطمینان از برآورده شدن حقوق و نیازهای اساسی افراد عمل می کند و در عین حال تضمین می کند که جامعه به عنوان یک کل قادر به عملکرد با ثبات و منظم است (Sen, 2009). این توافق نامه ای است بین افراد و دولت آنها که حقوق و مسئولیت های هر یک از طرفین در روابط را مشخص می کند و اساس هر جامعه دموکراتیک است، زیرا اصول اساسی نحوه اداره یک جامعه و نحوه رفتار با شهروندان آن را تعریف می کند (Rawls, 1971) .
یکی از مهمترین جنبه های قرارداد اجتماعی در قرن بیست و یکم، گنجاندن اصول حقوق بشری است که آزادی را به طور مطلق و نه از روی مصادیق تعریف کند (United Nations, 1948). این اصول بخش اساسی هر قرارداد اجتماعی مدرن هستند، زیرا تضمین میکنند که افراد علاوه بر داشتن حقوق طبیعی از آزادیهای اساسی که توسط قانون حمایت میشود، بهرهمند شوند. این حقوق شامل آزادی بیان، مذهب و اجتماعات و همچنین حق محاکمه عادلانه و حمایت ازعدم تبعیض است. علاوه بر این حقوق اساسی، یک قرارداد اجتماعی قرن بیست و یکم باید حقوق اقتصادی و اجتماعی مانند دسترسی به آموزش، مراقبت های بهداشتی و شیوه های شغلی عادلانه را نیز شامل شود (Sen, 2009).
یک قرارداد اجتماعی در قرن بیست و یکم باید مکانیسمهایی برای حفاظت و اجرای حقوق و فرصتهای مشارکت شهروندان در دولت را نیز شامل شود (O’Donnell, 2004). این امر برای اطمینان از پاسخگویی دولت به نیازها و نگرانی های شهروندان ضروری است. اقدامات شفافیت و پاسخگویی برای دولت و مقامات دولتی نیز برای حفظ اعتماد عمومی به دولت و توانایی آن در حفظ قرارداد اجتماعی ضروری است (Sen, 2009).
در دنیای جهانی شده امروز، همچنین مهم است که قراردادهای اجتماعی حقوق و نیازهای گروه های به حاشیه رانده شده مانند اقلیت ها و مهاجران را در نظر بگیرند. این شامل حمایت و حمایت از این گروه ها و نیز ترویج مشارکت آنها در زندگی مدنی و حکومت است. علاوه بر این، یک قرارداد اجتماعی قرن ۲۱باید انعطاف پذیر و سازگار با شرایط متغیر باشد تا بتواند نیازهای در حال تحول جامعه را برآورده کند(Sen, 2009).
برای اینکه یک قرارداد اجتماعی مؤثر واقع شود، ضروری است که مبتنی بر اعتماد متقابل و همکاری بین شهروندان و دولت باشد. این امر مستلزم مشارکت و مشارکت فعال هر دو طرف و همچنین تعهد به رسیدگی به مسائل نابرابری و بی عدالتی است(Rawls, 1971). به طور کلی، قرارداد اجتماعی بخشی حیاتی از هر جامعه دموکراتیک است، زیرا اصول اساسی نحوه اداره یک جامعه و نحوه رفتار با شهروندان آن را تعریف می کند.
حقوق بشر یکی از جنبه های اساسی هر قرارداد اجتماعی است و مبتنی بر ایده حقوق طبیعی است. حقوق طبیعی آن دسته از حقوقی است که برای همه انسان ها صرف نظر از ویژگی ها و شرایط فردی آنها تلقی می شود. آنها را جهانی و غیرقابل انکار می دانند، به این معنی که نمی توان آنها را از بین برد یا رها کرد. حمایت از حقوق طبیعی یکی از دلایل اصلی عقد قرارداد اجتماعی افراد در وهله اول است (Locke, 1690 ). قرارداد اجتماعی توافقی است بین افراد و دولت آنها که حقوق و مسئولیت های هر یک از طرفین رابطه را مشخص می کند و مبتنی بر حمایت از حقوق طبیعی است (Rousseau, 1762).
در حالی که قرارداد اجتماعی مبتنی بر حقوق طبیعی است، حقوق بشر فراتر می رود. حقوق بشر مفهومی گسترده تر از حقوق طبیعی است و نه تنها حمایت از جان، آزادی و دارایی را شامل می شود (United Nations, 1948)، بلکه حقوق دیگری مانند حق آزادی اندیشه، وجدان و مذهب را نیز شامل می شود. حق کار و تحصیل؛ و حق مشارکت در حکومت و زندگی مدنی. حقوق بشر همچنین شامل حمایت ازعدم تبعیض، دستگیری و بازداشت خودسرانه و رفتار یا مجازات ظالمانه، غیرانسانی یا تحقیرآمیز است (United Nations, 1966).
در قرن بیست و یکم، درک ما از جهان به طور قابل توجهی تغییر کرده است و ما درک بهتری از پیچیدگیهای جوامع بشری و نیازهای افراد داریم(Sen, 2009). حقوق بشر به گونه ای گسترش یافته است که دامنه وسیع تری از حقوق مانند اقتصادی را در بر می گیرد. حمایت از حقوق بشر یک تلاش مستمر است و این مسئولیت دولت ها، جامعه مدنی و افراد است که اطمینان حاصل کنند که این حقوق رعایت شده و حمایت می شود. دولت ها مسئولیت اصلی حمایت از حقوق بشر را بر عهده دارند، اما برای شهروندان نیز مهم است که در دفاع از حقوق خود و دیگران فعال باشند. این امر میتواند از طریق مشارکت در سازمانها و جنبشهای مدنی و همچنین با استفاده از ابزارهای قانونی و دموکراتیک برای پاسخگویی دولتها در قبال اقدامات خود انجام شود (O’Donnell, 2004).
معاهدات بین المللی، مانند اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی، چارچوبی برای حمایت از حقوق بشر در سطح جهانی فراهم می کند(United Nations, 1948; United Nations, 1966). این معاهدات برای همه کشورهایی که آنها را تصویب کرده اند الزام آور است و مبنایی برای قوانین و قوانین اساسی ملی و منطقه ای است که حمایت از حقوق بشر را فراهم می کند.
در نتیجه، حقوق بشر جنبه اساسی هر قرارداد اجتماعی است. آنها چارچوبی را برای حمایت از حقوق و آزادی های اساسی همه افراد فراهم می کنند و به عنوان یک بازرسی در برابر سوء استفاده از قدرت توسط دولت و دیگر شخصیت ها عمل می کنند. حمایت از حقوق بشر یک تلاش مستمر است و این مسئولیت دولت ها، جامعه مدنی و افراد است که اطمینان حاصل کنند که این حقوق رعایت شده و حمایت می شود(United Nations, 1948; United Nations, 1966). گنجاندن اصول حقوق بشر در قراردادهای اجتماعی برای حصول اطمینان از اینکه جامعه عادلانه، فراگیر است و به کرامت هر فرد احترام می گذارد، حیاتی است.
نیاز به بحث در مورد مفهوم آزادی در ایران مستلزم همکاری باز و صادقانه برای یافتن راه حل هایی است که دغدغه ها و نیازهای همه شهروندان را برطرف کند. بسیار مهم است که مبارزه برای حقوق زنان در ایران بخشی از این گفتگو باشد، زیرا منعکس کننده مبارزه برای خودمختاری شخصی و آزادی فردی است که برای دستیابی به جامعه ای مبتنی بر برابری و عدالت ضروری است. این مبارزه فقط برای زنان نیست، بلکه برای همه افرادی است که از حق ذاتی استقلال شخصی و آزادی فردی برخوردارند.
با نگاهی به نمونه های تاریخی از ایالات متحده و فرانسه، می بینیم که مفهوم آزادی نقش اساسی در توسعه نظام های سیاسی جدید داشته است. با این حال، تفسیر آزادی همیشه روشن نبود(Sen, 2009). در ایالات متحده و فرانسه، تأکید بر آزادی فردی و حق تعقیب منافع اقتصادی به ایجاد محیطی مساعد برای رشد سرمایه داری کمک کرد. این منجر به رشد و توسعه اقتصادی قابل توجهی شده است، اما همچنین به نابرابری های اجتماعی و اقتصادی قابل توجهی کمک کرده است که توانایی بسیاری از مردم را برای اعمال حقوق ذاتی خود برای آزادی و خودمختاری محدود کرده است.
مهم است که روش هایی را در نظر بگیریم که تفاسیر ما از آزادی، جهان پیرامون خود را شکل می دهد و جامعه عادلانه تری ایجاد می کند. اگر مفهوم آزادی در قرارداد اجتماعی ایران مبتنی بر خوانش آزادی بدون سلطه باشد، میتواند با گروههای تحت ستم ایران در ۱۲۰ سال گذشته همدلی کند. این مفهوم تشخیص می دهد که آزادی واقعی نه تنها فقدان محدودیت های بیرونی نیست بلکه فقدان محدودیت های درونی است که افراد را از مشارکت کامل در جامعه باز می دارد(Pettit, 1997).
برای ایجاد یک قرارداد اجتماعی که حقوق همه شهروندان را رعایت می کند، ایرانیان باید با همکاری یکدیگر مفهوم آزادی را به گونه ای تعریف کنند که اصول برابری، عدالت و همکاری را رعایت کند. این امر مستلزم رویکردی متفاوت در سازمانهای اقتصادی و اجتماعی است، رویکردی که نیازها و رفاه همه مردم را در اولویت قرار دهد، نه فقط گروه کوچکی از نخبگان. با این کار ایرانیان می توانند آینده روشن تری را برای خود و نسل های آینده تضمین کنند.
قرارداد اجتماعی جمهوری ایران تضمین می کند که همه شهروندان دارای حقوق و آزادی های اساسی هستند که توسط قانون حمایت می شود. این حقوق شامل آزادی expression ، مذهب و اجتماعات و همچنین حق محاکمه عادلانه و حمایت ازعدم تبعیض (سلطه) می شود.
این اصل لائیسیت به ویژه در یک جامعه چند فرهنگی و چند مذهبی ایران مهم است، زیرا به افراد اجازه میدهد تا آزادانه دین خود را انجام دهند و همچنین تضمین میکند که دولت بر اساس اعتقادات مذهبیشان علیه کسی تبعیض قائل نمیشود. اصل لائیسیت تضمین می کند که دولت در مسائل دینی بی طرف و بی طرف است و هیچ دین یا عقاید مذهبی خاصی را بر شهروندان خود تحمیل نمی کند( Baubérot, J. 214).
در این قرارداد اجتماعی، هم افراد و هم دولت برای تضمین حمایت از حقوق و آزادی های افراد، مسئولیت ها و تعهداتی دارند. افراد موظف به رعایت حقوق دیگران و رعایت قوانین و مقرراتی هستند که توسط دولت برای حفظ این حقوق وضع شده است. علاوه بر این، افراد مسئول مشارکت در فرآیند دموکراتیک و اعمال حقوق و آزادی های خود به شیوه ای مسئولانه و محترمانه هستند(O’Donnell, 2004).
از سوی دیگر، دولت موظف است از حقوق و آزادی های شهروندان خود حمایت کند. این شامل ایجاد و اجرای قوانینی است که از این حقوق حمایت می کند و تضمین می کند که فرآیندهای قانونی منصفانه و عادلانه هستند. علاوه بر این، دولت موظف است خدمات و فرصتهایی را ارائه دهد که به مردم اجازه میدهد از حقوق و آزادیهای خود استفاده کنند، مانند آموزش، مراقبتهای بهداشتی و دسترسی به کمکهای قانونی( Rawls, 2005).
با ایجاد این مسئولیت ها و تعهدات، قرارداد اجتماعی تضمین می کند که افراد و دولت با یکدیگر برای حفظ یک جامعه عادلانه و با ثبات همکاری می کنند. افراد برای استفاده از حقوق و آزادی های خود اختیار دارند، در حالی که دولت برای حمایت و حمایت از این حقوق مسئول است (Locke, 1689). این قرارداد اجتماعی نه تنها حقوق افراد را تضمین می کند، بلکه مسئولیت ها و تعهدات افراد و دولت را در حمایت از این حقوق مشخص می کند. دولت همچنین ملزم به ارائه خدمات و فرصتهای اساسی است که به مردم اجازه میدهد از حقوق و آزادیهای خود استفاده کنند، مانند آموزش و مراقبتهای بهداشتی (Pettit, 2001).
این قرارداد اجتماعی همچنین شامل سازوکارهایی برای حمایت و اجرای حقوق است. این سازوکارها برای حصول اطمینان از پاسخگویی دولت به نیازها و نگرانی های شهروندان و اینکه افراد می توانند در صورت نقض حقوقشان به دنبال جبران خسارت باشند، ضروری هستند(O’Donnell, 2004). یکی از سازوکارهای کلیدی برای حمایت از حقوق، قوه قضائیه مستقل است. یک قوه قضاییه مستقل تضمین می کند که رسیدگی های حقوقی منصفانه و بی طرفانه است و افراد این فرصت را دارند که در صورت تضییع حقوقشان به دنبال جبران خسارت باشند(Rawls, 2005). اما درجامعهای مانند ایران کنونی که قوه قضاییه مستقلی وجود ندارد، یکی از چالشهای بزرگی که “جمهوری ایران” با آن روبرو خواهد شد عدم دانش و تجربه در ساخت این قوه مهم است. قوه قضائیه مستقل یک مکانیسم کلیدی برای حمایت از حقوق است که تضمین میکند که رسیدگیهای حقوقی منصفانه و بیطرفانه است و افراد این فرصت را دارند که در صورت نقض حقوقشان به دنبال جبران خسارت باشند. با این حال، بدون یک قوه قضاییه مستقر و مستقل، ممکن است درک کافی از اصول و شیوه های مورد نیاز برای اطمینان از عملکرد صحیح آن وجود نداشته باشد(Pettit, 2001).
یک راه حل عملی برای جبران فقدان دانش حقوقی در جامعه ای که سیستم قضایی دولت فاقد دانش و تجربه است، سرمایه گذاری در برنامه های آموزشی و تمرین برای عموم مردم و مقامات دولتی است. این می تواند شامل برنامه هایی باشد که به شهروندان در مورد حقوقشان و نحوه اعمال آنها آموزش می دهد و همچنین به مقامات دولتی در مورد چگونگی ایجاد و حفظ یک قوه قضاییه مستقل و سازمان های مستقل حقوق بشر آموزش می دهد.
راه حل دیگر می تواند کمک گرفتن از سازمان ها و کارشناسان بین المللی در زمینه حقوق بشر و ایجاد قوه قضائیه مستقل باشد. این می تواند شامل جستجوی راهنمایی و کمک از سازمان هایی مانند سازمان ملل متحد، اتحادیه اروپا، یا سازمان امنیت و همکاری در اروپا باشد.
راه حل دیگر ایجاد یک نظام حقوقی شفاف و در دسترس است. این می تواند شامل استفاده از فناوری مانند دسترسی آزاد آنلاین به اسناد حقوقی و رسیدگی های دادگاه و همچنین ارائه اطلاعات آسان و قابل فهم در مورد فرآیندها و رویه های قانونی باشد. علاوه بر این، یک جامعه مدنی قوی و مستقل میتواند نقش مهمی در ارتقا و حمایت از حقوق بشر ایفا کند و این امر میتواند از طریق ایجاد محیطی مناسب برای جامعه مدنی، از جمله آزادی تشکل، آزادی تجمع، و آزادی بیان تشویق شود. در نهایت، دولت همچنین میتواند مکانیزمی برای حمایت از حقوق بشر ایجاد کند، مانند نهادهای ملی حقوق بشر (NHRIs) که مستقل از دولت هستند، وظیفه ترویج و حمایت از حقوق بشر را دارند و توسط اتحاد جهانی ملی معتبر هستند. نهادهای حقوق بشر (GANHRI) (United Nations, 1993.
در پایان، پرداختن به کمبود دانش و تجربه در ایجاد یک قوه قضاییه مستقل و سازمان های حقوق بشری در جامعه ای مانند ایران، نیازمند رویکردی چند وجهی است که شامل آموزش و پرورش، درخواست کمک های بین المللی، ایجاد یک نظام حقوقی شفاف و در دسترس، تشویق به یک نظام حقوقی قوی است. و جامعه مدنی مستقل و ایجاد مکانیزمی برای حمایت از حقوق بشر(Rawls, 2005; O’Donnell, 2004; Pettit, 2001; United Nations, 1993).
حکومت و مشارکت مفاهیمی هستند که در یک جامعه دموکراتیک کاملاً در هم تنیده شده اند. دولت نقش تعیین کننده ای در اجرا و اجرای قرارداد اجتماعی ایفا می کند، قراردادی که توافقی بین دولت و شهروندانش است که حقوق و مسئولیت های هر دو طرف را تعیین می کند(Kabeer, 2002). قرارداد اجتماعی شالوده هر جامعه دموکراتیک را تشکیل میدهد، زیرا راههایی را مشخص میکند که از طریق آن شهروندان میتوانند در فرآیند تصمیمگیری شرکت کنند و دولت خود را در قبال اقداماتش پاسخگو بدانند(Rawls, 2005).
یکی از نقش های کلیدی دولت در اجرا و اجرای قرارداد اجتماعی، اطمینان از دسترسی شهروندان به حقوق و آزادی های مندرج در قرارداد و قانون اساسی بر گرفته از قراداد اجتماعی است(Kabeer, 2002). این شامل حفاظت از آزادی های مدنی مانند آزادی express و مذهب و همچنین تامین نیازهای اولیه مانند مراقبت های بهداشتی، آموزش و پرورش و خدمات اجتماعی می شود. دولت همچنین موظف است تضمین کند که این حقوق و آزادی ها برای همه شهروندان، صرف نظر از پیشینه یا موقعیت اجتماعی آنها، محافظت می شود(Rawls, 2005).
نقش مهم دیگر دولت در اجرا و اجرای قرارداد اجتماعی، فراهم کردن وسایل مشارکت شهروندان در فرآیند تصمیم گیری است(Kabeer, 2002). این شامل حق رای و همچنین حق دسترسی به اطلاعات و ابراز عقاید در مورد سیاست ها و اقدامات دولت می شود. دولت همچنین موظف است منابع و اطلاعات مورد نیاز شهروندان را برای تصمیم گیری آگاهانه فراهم کند، مانند دسترسی به اخبار و داده های بی طرفانه در مورد سیاست های دولت (O’Donnell, 2004).
دولت همچنین موظف است در قبال شهروندان خود پاسخگو باشد. این شامل شفافیت در مورد اقدامات و فرآیندهای تصمیمگیری و همچنین فراهم کردن فرصتهایی برای شهروندان است تا دولت را از طریق مکانیسمهای دموکراتیک مانند انتخابات و رایزنیهای عمومی پاسخگو نگه دارند(Kabeer, 2002. همچنین دولت موظف است به نیازها و نگرانی های شهروندان پاسخ دهد و برای رفع هر گونه مشکلی که پیش می آید اقدام کند(Rawls, 2005).
به منظور اجرا و اجرای مؤثر قرارداد اجتماعی، دولت نیز باید بتواند بین حقوق و مسئولیت های شهروندان تعادل برقرار کند(Kabeer, 2002). این شامل تضمین این است که حقوق یک گروه از شهروندان به حقوق دیگران تجاوز نمی کند و اقدامات دولت به هیچ گروه خاصی از شهروندان آسیب نمی رساند. دولت همچنین موظف است تضمین کند که قرارداد اجتماعی در عمل رعایت می شود و شهروندان می توانند به حقوق و آزادی های مندرج در قرارداد دسترسی داشته باشند. به منظور حصول اطمینان از اجرای مؤثر اصل لائیسیته، این قرارداد اجتماعی شامل اقداماتی مانند منع تبعیض مذهبی در بخش عمومی و عدم اجازه نمایش نمادهای مذهبی در مؤسسات عمومی مانند مدارس، دادگاه ها و ادارات دولتی می باشد(Sullivan & Lecce, 2002).
در پایان، دولت نقش تعیین کننده ای در اجرا و اجرای قرارداد اجتماعی ایفا می کند. قرارداد اجتماعی شالوده هر جامعه دموکراتیک را تشکیل میدهد و دولت موظف است اطمینان حاصل کند که شهروندان به حقوق و آزادیهای مندرج در قرارداد دسترسی دارند و همچنین ابزارهایی برای مشارکت در فرآیند تصمیمگیری و حفظ حکومت خود دارند. پاسخگوی اعمال خود است. با ایجاد توازن مؤثر بین حقوق و مسئولیت های شهروندان و حفظ قرارداد اجتماعی در عمل، دولت می تواند جامعه ای عادلانه و عادلانه را برای همه تضمین کندRawls), 2005).
حق رای یکی از اساسی ترین حقوق مشارکت شهروندان در حکومت است. این حق به شهروندان این امکان را میدهد که در مورد اینکه چه کسی بر آنها حکومت میکند و چه سیاستهایی اجرا میشود، نظر داشته باشند و برای حفظ دموکراسی ضروری است. شهروندان با پاسخگو کردن نمایندگان خود و تغییر دولت خود از طریق روش های مسالمت آمیز می توانند اطمینان حاصل کنند که صدای آنها شنیده می شود(Kabeer, 2002). علاوه بر این، شهروندان حق اطلاعات و دسترسی به روند انتخابات را دارند که شامل حق ثبت نام برای رأی دادن، حق رأی مخفی و حق دسترسی برابر به مراکز رأی گیری است. مشارکت شهروندان بر اساس وظیفه شهروندی در فرآیند تشکیل دولت حائز اهمیت است و رای گیری اجباری می تواند راه موثری برای تشویق این مشارکت باشد(Sullivan & Lecce, 2016).
یکی دیگر از حقوق مهم برای مشارکت شهروندان در دولت، حق آزادی بیان و آزادی تجمع است. این حقوق به شهروندان این امکان را می دهد که نظرات خود را بیان کنند و تظاهرات و تظاهرات مسالمت آمیز سازماندهی و شرکت کنند(Kabeer, 2002). این مهم است تا اطمینان حاصل شود که دولت به نیازها و نگرانی های شهروندان پاسخ می دهد و مقامات دولتی در قبال اقدامات خود پاسخگو هستند. همچنین به شهروندان اجازه می دهد تا گروه ها و انجمن هایی را برای دفاع از منافع خود و ابراز عقاید خود از جمله حق اعتراض تشکیل دهند.
شهروندان همچنین حق دسترسی به اطلاعات مربوط به اقدامات و تصمیمات دولت را دارند. این شامل حق دسترسی به اسناد و داده های دولتی و همچنین حق دریافت اطلاعات بی طرفانه و دقیق در مورد سیاست ها و اقدامات دولت است. ضروری است که شهروندان اطلاعات مورد نیاز برای اتخاذ تصمیمات آگاهانه را داشته باشند و دولت خود را مسئول بدانند، به ویژه در فرآیند قانونگذاری که در آن شهروندان باید بدانند نمایندگانشان چگونه رأی می دهند. تغییرات لحظه آخری در پرسه قانون گذاری نباید اتفاق بیفتد، به ویژه در قالب اصلاحات لحظه آخری در لوایحی که برای خواندن و درک شهروندان طولانی است. با حمایت از این حقوق، شهروندان می توانند اطمینان حاصل کنند که دولت آنها برای آنها کار می کند و نه علیه آنها(Sullivan & Lecce, 2016).
علاوه بر حقوق، شهروندان نیز از طریق سازوکارهای مختلف فرصت مشارکت در حکومت را دارند. یکی از رایج ترین آنها از طریق فرآیند انتخاباتی است که به شهروندان اجازه می دهد به نمایندگان و سیاست های دولت رای دهند. همچنین شهروندان این فرصت را دارند که در رایزنی ها و جلسات عمومی شرکت کنند که زمینه ای را برای شهروندان فراهم می کند تا نظرات و نگرانی های خود را به مقامات دولتی بیان کنند. این سازوکارها همچنین برای شهروندان مهم است تا نمایندگان خود را پاسخگو بدانند و بر اقدامات دولت نظارت کنند(Kabeer, 2002).
آموزش مدنی نیز برای مشارکت شهروندان در دولت مهم است. این به شهروندان کمک می کند تا روند سیاسی و نقش خود را در آن درک کنند. همچنین به شهروندان کمک می کند تا حقوق خود و ابزارهای اعمال آنها را درک کنند. همچنین به آنها کمک میکند تا نقشهای شاخههای مختلف دولت و نحوه همکاری آنها را درک کنند. این برای شهروندان برای تصمیم گیری آگاهانه و درک سیستم سیاسی که در آن زندگی می کنند حیاتی است. علاوه بر این، شهروندان این فرصت را دارند که در سازمان های اجتماعی شرکت کنند که می تواند بر سیاست ها و اقدامات دولت تأثیر بگذارد. این سازمان ها همچنین می توانند بستری را برای شهروندان فراهم کنند تا گرد هم آیند و در جهت اهداف مشترک، مانند بهبود جامعه خود یا حمایت از سیاست های خاص، تلاش کنند(Sullivan & Lecce, 2016).
در نهایت، شهروندان می توانند از طریق اقدام مستقیم، مانند تظاهرات مسالمت آمیز، اعتصاب، و تحریم در دولت مشارکت کنند. این اقدامات می تواند ابزار قدرتمندی برای شهروندان باشد تا صدای خود را به گوش مردم برسانند و مقامات دولتی را در قبال اقدامات خود پاسخگو بدانند.
در پایان، مشارکت شهروندان در دولت برای اطمینان از پاسخگویی دولت به شهروندان و پاسخگویی به نیازها و نگرانی های آنها ضروری است. برای مشارکت مؤثر شهروندان در حکومت، باید به حقوق و فرصتهای خاصی مانند حق رأی، حق آزادی بیان و آزادی اجتماعات، حق دسترسی به اطلاعات، فرصتهای مشارکت در فرآیند انتخابات دسترسی داشته باشند. ، رایزنی ها و جلسات عمومی، آموزش مدنی، سازمان های اجتماعی و اقدام مستقیم. دولت با ارائه این حقوق و فرصت ها به شهروندان می تواند جامعه ای عادلانه و عادلانه را برای همه تضمین کند(Kabeer, 2002; Sullivan & Lecce, 2016).
شفافیت و پاسخگویی برای حفظ اعتماد و اطمینان شهروندان به دولت و مقامات دولتی ضروری است. شفافیت به در دسترس بودن اطلاعات در مورد اقدامات و تصمیمات دولت اشاره دارد، در حالی که پاسخگویی به توانایی شهروندان برای مسئول دانستن مقامات دولتی و عمومی در قبال اقدامات خود اشاره دارد. این اقدامات با هم کمک می کند تا اطمینان حاصل شود که مقامات دولتی و عمومی در راستای منافع شهروندان عمل می کنند و آنها در قبال هرگونه تخلف پاسخگو هستند.
این قانون به شهروندان اجازه می دهد تا اسناد و اطلاعات دولتی را درخواست کنند و به آنها دسترسی داشته باشند و به اطمینان حاصل شود که مقامات دولتی اطلاعات مهم را از مردم پنهان نمی کنند(GAO Green Book).
این به عمل در دسترس قرار دادن دادهها و اطلاعات دولتی در قالب قابل خواندن توسط ماشین اشاره دارد که امکان دسترسی و تجزیه و تحلیل آسان را فراهم میکند. داده های دولت باز با ارائه اطلاعاتی که به شهروندان نیاز دارند تا مقامات دولتی در قبال اقدامات خود پاسخگو باشند، به ارتقای شفافیت و پاسخگویی کمک می کند.
این به دولت اجازه می دهد تا اثربخشی سیاست ها و برنامه های خود را ارزیابی کند و به اطمینان حاصل شود که مقامات دولتی اهداف عملکرد خود را برآورده می کنند. معیارهای عملکرد و ممیزی همچنین به شناسایی مناطقی که ممکن است مقامات دولتی در آنها کوتاهی کنند کمک می کند و می توان از آنها برای پاسخگویی مقامات در قبال هرگونه کاستی استفاده کرد.
این نهادها وظیفه نظارت بر عملکرد مقامات و سازمانهای دولتی را بر عهده دارند و میتوانند هرگونه ادعای تخلف را بررسی کنند. آنها همچنین این قدرت را دارند که توصیه هایی برای بهبود ارائه دهند و مسئولان را در قبال اقدامات خود پاسخگو بدانند.
این شامل در دسترس قرار دادن اطلاعات تدارکات به صورت عمومی و استفاده از فرآیندهای مناقصه رقابتی برای اطمینان از انعقاد منصفانه و شفاف قراردادها است. این کمک می کند تا از فساد جلوگیری شود و اطمینان حاصل شود که مقامات دولتی از موقعیت خود برای منافع شخصی استفاده نمی کنند.
این قوانین می توانند به عنوان معیاری برای پاسخگویی در نظر گرفته شود. این قوانین از کارمندانی که تخلف یا فعالیت های غیرقانونی را گزارش می کنند در برابر انتقام محافظت می کند. این به کارمندان اجازه میدهد بدون ترس از دست دادن شغل خود صحبت کنند، که به اطمینان از پاسخگویی مقامات دولتی در قبال اقدامات خود کمک میکندWhistleblower Protection Act).
در پایان، شفافیت و پاسخگویی برای حفظ اعتماد و اطمینان شهروندان به دولت و مقامات عمومی ضروری است. تعدادی از اقدامات را می توان برای ارتقای شفافیت و پاسخگویی اجرا کرد، مانند قانون آزادی اطلاعات، داده های دولتی باز، معیارهای عملکرد و حسابرسی، نهادهای نظارتی، شفافیت و پاسخگویی در فرآیندهای تدارکات، و قوانین حمایت از افشاگران. این اقدامات کمک می کند تا اطمینان حاصل شود که مقامات دولتی و عمومی در راستای منافع شهروندان عمل می کنند و آنها در قبال هرگونه تخلف پاسخگو هستند.
حقوق اقتصادی و اجتماعی از حقوق اساسی بشر است که برای تضمین یک جامعه عادلانه و عادلانه ضروری است. حقوق اقتصادی، مانند دسترسی به آموزش، مراقبت های بهداشتی، و شیوه های کار منصفانه، به ویژه برای اطمینان از اینکه افراد فرصتی برای داشتن زندگی پربار و رضایت بخش دارند، مهم هستند(Office of the United Nations High Commissioner for Human Rights, n.d.).
دسترسی به آموزش یک حق اساسی اقتصادی است. آموزش برای رشد فردی و برای پیشرفت جامعه به عنوان یک کل ضروری است. این افراد را قادر می سازد تا دانش، مهارت ها و ارزش های لازم برای مشارکت در اقتصاد و تصمیم گیری دموکراتیک را به دست آورند. آموزش همچنین به کاهش فقر و نابرابری کمک میکند، زیرا میتواند مهارتهای مورد نیاز افراد را برای دسترسی به مشاغل با درآمد بهتر فراهم کند(Office of the United Nations High Commissioner for Human Rights, n.d.).
دسترسی به مراقبت های بهداشتی نیز یک حق اقتصادی مهم است. سلامتی برای رفاه شخصی و بهره وری اقتصادی ضروری است. بدون دسترسی به مراقبت های بهداشتی، افراد ممکن است از سلامت ضعیف رنج ببرند، که می تواند منجر به کاهش بهره وری، افزایش غیبت و افزایش هزینه های مراقبت های بهداشتی شود. علاوه بر این، عدم دسترسی به مراقبت های بهداشتی می تواند فقر و نابرابری را تداوم بخشد، زیرا به طور نامتناسبی بر جوامع کم درآمد و به حاشیه رانده شده تأثیر می گذارد(International Labour Organization, 1998).
شیوه های کار منصفانه نیز یک حق اساسی اقتصادی است. اینها شامل حق تشکیل و عضویت در اتحادیه های کارگری، حق چانه زنی جمعی، و حق دستمزد و شرایط کار منصفانه است. شیوه های کار منصفانه تضمین می کند که کارگران در محل کار صدای خود را دارند و با آنها با عزت و احترام رفتار می شود. آنها همچنین به کاهش فقر و نابرابری با تضمین پرداخت دستمزد عادلانه به کارگران برای کارشان کمک می کنند(Office of the United Nations High Commissioner for Human Rights, n.d.).
علاوه بر حقوق اقتصادی، حقوق اجتماعی مانند مسکن و امنیت اجتماعی نیز برای تضمین اینکه افراد فرصت زندگی پربار و پرباری را دارند، مهم هستند. مسکن مناسب برای رفاه جسمی و روانی ضروری است و یک نیاز اساسی برای بقای انسان است. یک سیستم تامین اجتماعی نیز برای اطمینان از دسترسی افراد به نیازهای اولیه و محافظت از ناامنی اقتصادی ضروری است.
حقوق اقتصادی و اجتماعی به یکدیگر وابسته هستند و متقابلاً تقویت می شوند. برای مثال، دسترسی به آموزش می تواند به کاهش فقر و بهبود دسترسی به مراقبت های بهداشتی کمک کند. به طور مشابه، شیوه های کار منصفانه می تواند به بهبود دسترسی به مسکن و تامین اجتماعی کمک کند.
اما در عمل، کمبود منابع و اراده سیاسی می تواند مانع تحقق حقوق اقتصادی و اجتماعی شود. برخی از دولت ها ممکن است رشد اقتصادی را بر حمایت از حقوق اقتصادی و اجتماعی در اولویت قرار دهند یا ممکن است منابع محدودی برای اختصاص به این موضوعات داشته باشند. بنابراین، برای دولتها مهم است که رویکردی فعالانه برای حمایت و ارتقای حقوق اقتصادی و اجتماعی اتخاذ کنند و شهروندان نیز دولتهای خود را برای اطمینان از رعایت این حقوق مسئول بدانند(International Labour Organization, 1998; Office of the United Nations High Commissioner for Human Rights, n.d.).
در نتیجه، حقوق اقتصادی، مانند دسترسی به آموزش، مراقبتهای بهداشتی، و شیوههای کار منصفانه، حقوق اساسی بشری هستند که برای تضمین یک جامعه عادلانه و عادلانه ضروری هستند. مسکن مناسب و امنیت اجتماعی نیز برای اطمینان از اینکه افراد فرصتی برای داشتن زندگی پربار و رضایت بخش دارند، مهم هستند. فقدان منابع و اراده سیاسی می تواند مانع تحقق این حقوق شود. بنابراین، برای دولتها مهم است که رویکردی فعالانه برای حمایت و ارتقای حقوق اقتصادی و اجتماعی اتخاذ کنند و شهروندان نیز دولتهای خود را برای اطمینان از رعایت این حقوق مسئول بدانند.
حقوق اجتماعی، مانند دسترسی به مسکن، غذا و خدمات اجتماعی، برای اطمینان از اینکه همه افراد فرصت زندگی آبرومندانه و رضایت بخش را دارند، اساسی هستند. این حقوق برای افراد ضروری است تا بتوانند در جامعه مشارکت کامل داشته باشند و توانایی پیگیری اهداف و آرزوهای خود را داشته باشند (Housing and Land Rights Network, n.d).
دسترسی به مسکن یک نیاز اساسی انسان است و برای رفاه جسمی و روحی ضروری است. مسکن مناسب و مقرون به صرفه برای افراد برای داشتن مکانی امن و پایدار برای زندگی ضروری است و این یک حق اساسی است که باید در دسترس همه باشد. بدون دسترسی به مسکن، افراد در معرض خطر بی خانمانی قرار دارند که می تواند تأثیر مخربی بر سلامت جسمی و روانی آنها و همچنین توانایی آنها برای مشارکت در جامعه داشته باشد (International Covenant on Economic, Social and Cultural Rights, 1966).
غذا نیز یک نیاز اساسی انسان است و برای بقا ضروری است. برای حفظ سلامتی همه افراد باید به غذای کافی و مغذی دسترسی داشته باشند. ناامنی غذایی، یعنی عدم دسترسی به غذای کافی برای یک زندگی فعال و سالم، میتواند تأثیرات مخربی بر افراد داشته باشد و منجر به سوءتغذیه و سایر مشکلات سلامتی شود (International Covenant on Economic, Social and Cultural Rights, 1966).
خدمات اجتماعی مانند آموزش، مراقبت های بهداشتی و مراقبت از کودکان نیز برای افراد ضروری است تا بتوانند به طور کامل در جامعه مشارکت کنند. آموزش برای افراد لازم است تا دانش و مهارت های لازم برای پیگیری اهداف و آرزوهای خود را داشته باشند و مراقبت های بهداشتی برای افراد برای حفظ سلامت جسمی و روانی لازم است. مراقبت از کودک همچنین برای افراد برای کار و مشارکت در جامعه و همچنین برای رشد و رفاه کودکان مهم است (Office of the High Commissioner for Human Rights, n.d.).
با این حال، با وجود اهمیت این حقوق اجتماعی، دسترسی به آنها اغلب برای همه تضمین نشده است. موانع زیادی وجود دارد که می تواند مانع از دسترسی افراد به مسکن، غذا و خدمات اجتماعی شود، از جمله فقر، تبعیض و عدم دسترسی. این موانع می تواند تأثیر نامتناسبی بر گروه های خاصی از مردم، مانند افراد کم درآمد، جامعه رنگین کمانی و افراد دارای معلولیت داشته باشد. برای رسیدگی به این مسائل، باید تعهدی قوی برای اطمینان از دسترسی همه افراد به مسکن، غذا و خدمات اجتماعی وجود داشته باشد. این امر میتواند از طریق سیاستها و برنامههایی که ریشههای فقر و تبعیض را بررسی میکنند، و همچنین از طریق تأمین بودجه و منابع برای مسکن، غذا و خدمات اجتماعی محقق شود. همچنین مهم است که اطمینان حاصل شود که این خدمات قابل دسترسی و پاسخگو به نیازهای همه افراد، از جمله افراد دارای معلولیت و افراد از جوامع حاشیه نشین هستند(Office of the High Commissioner for Human Rights, n.d.).
در نتیجه، حقوق اجتماعی، مانند دسترسی به مسکن، غذا و خدمات اجتماعی، برای اطمینان از اینکه همه افراد فرصت زندگی آبرومندانه و رضایت بخش را دارند، اساسی هستند. این حقوق برای افراد ضروری است تا بتوانند در جامعه مشارکت کامل داشته باشند و توانایی پیگیری اهداف و آرزوهای خود را داشته باشند. با این حال، دسترسی به این حقوق اغلب برای همه تضمین نشده است، و باید تعهدی قوی برای رفع موانعی وجود داشته باشد که مانع از دسترسی افراد به آنها می شود. با تلاش برای اطمینان از دسترسی همه به مسکن، غذا و خدمات اجتماعی، میتوانیم جامعهای عادلانهتر و عادلانهتر برای همه ایجاد کنیم.
فقر و نابرابری دو مورد از مبرم ترین مسائلی است که جوامع امروزی با آن مواجه هستند. آنها به هم پیوسته اند و تأثیر بسزایی بر رفاه و فرصت های افراد و جوامع دارند. اقدامات برای رفع فقر و نابرابری برای ایجاد جامعه ای عادلانه تر و عادلانه تر ضروری است (World Bank, 2021).
یکی از اقدامات برای رفع فقر از طریق ارائه کمک های مالی به افراد و خانواده های کم درآمد است. این کار را می توان از طریق برنامه هایی مانند نقل و انتقالات نقدی انجام داد، که به افراد مبلغی منظم برای کمک به رفع نیازهای اولیه خود می دهد. نشان داده شده است که این برنامه ها در کاهش فقر و بهبود رفاه دریافت کنندگان موثر است.
یکی دیگر از اقدامات برای رفع فقر از طریق فراهم کردن فرصت های شغلی و برنامه های آموزشی شغلی است. این می تواند به افراد کمک کند تا مهارت های خود را بهبود بخشند و شانس خود را برای یافتن و حفظ شغل افزایش دهند که می تواند منجر به بهبود وضعیت اقتصادی آنها شود. علاوه بر این، سیاست هایی مانند افزایش حداقل دستمزد می تواند به کارگران کم درآمد کمک کند تا دستمزد زندگی خود را به دست آورند و خود را از فقر نجات دهند(World Bank, 2021).
علاوه بر پرداختن به فقر، اقداماتی برای رفع نابرابری نیز حیاتی است. یکی از معیارها از طریق مالیات تصاعدی است که در آن افراد ثروتمند با نرخی بالاتر از افراد کم درآمد مالیات می گیرند. این می تواند به توزیع مجدد ثروت و کاهش شکاف بین ثروتمندان و فقرا کمک کند. اقدام دیگر از طریق ارائه خدمات عمومی عمومی مانند آموزش، مراقبت های بهداشتی و مراقبت از کودکان است. این می تواند به مساوی کردن زمین بازی کمک کند و فرصت های یکسانی برای موفقیت برای همه افراد فراهم کند(Ostry, Loungani, & Furceri, 2016).
اقدامات برای رفع فقر و نابرابری نیز باید نسبت به نیازها و تجربیات جوامع حاشیهنشین حساس باشد. این شامل حصول اطمینان از فراگیر بودن سیاست ها و برنامه ها و پاسخگویی به نیازهای افراد کم درآمد، و افراد دارای معلولیت است. علاوه بر این، پرداختن به مسائل ساختاری مانند تبعیض، و سیاستهای ترویج فقر میتواند راهی مؤثر برای کمک به جوامع حاشیهنشین باشد (UNDP, 2021).
یک رویکرد جامع برای رسیدگی به فقر و نابرابری همچنین شامل پرداختن به علل ریشه ای فقر و نابرابری است. به عنوان مثال، سرمایه گذاری در آموزش، مراقبت های بهداشتی و زیرساخت ها مانند حمل و نقل و مسکن می تواند به بهبود فرصت های اقتصادی و کاهش فقر کمک کند. همچنین پرداختن به اثرات تغییرات آب و هوایی که به طور نامتناسبی بر جوامع کم درآمد تأثیر می گذارد، می تواند گام مهمی در ایجاد جامعه ای عادلانه تر و عادلانه تر باشد (UNDP, 2021).
در نتیجه، فقر و نابرابری دو مورد از مبرم ترین مسائلی است که جوامع امروزی با آن مواجه هستند. اقدامات برای رفع فقر و نابرابری برای ایجاد جامعه ای عادلانه تر و عادلانه تر ضروری است. این اقدامات شامل ارائه کمک های مالی، فرصت های شغلی و برنامه های آموزشی شغلی، مالیات تدریجی، و خدمات عمومی جهانی است. علاوه بر این، پرداختن به علل ریشه ای فقر و نابرابری و اطمینان از فراگیر بودن سیاست ها و برنامه ها و پاسخگویی به نیازهای جوامع حاشیه نشین مهم است. با اتخاذ رویکردی جامع برای رسیدگی به فقر و نابرابری، میتوانیم در جهت ایجاد جامعهای عادلانهتر و عادلانهتر برای همه تلاش کنیم.
روابط بین الملل به تعاملات و روابط بین کشورها و دولت های آنها اطلاق می شود. یکی از جنبه های مهم روابط بین الملل، تعهد به استانداردها و معاهدات بین المللی حقوق بشر است. این استانداردها و معاهدات برای حمایت و ارتقای حقوق و آزادی های افراد در سراسر جهان طراحی شده اند (Office of the United Nations High Commissioner for Human Rights, n.d.).
استانداردها و معاهدات بین المللی حقوق بشر قراردادهایی بین کشورها هستند که اصول و قواعد اساسی را برای حمایت از حقوق بشر تعیین می کنند. اینها عبارتند از اعلامیه جهانی حقوق بشر، میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی و کنوانسیون حقوق کودک. این موافقتنامه ها حقوق و آزادی هایی را که افراد باید بتوانند از آنها برخوردار شوند، مانند حق زندگی، آزادی و امنیت شخصی، آزادی بیان و مذهب، و حق آموزش و مراقبت های بهداشتی را تعیین می کند.
تعهد به استانداردها و معاهدات بینالمللی حقوق بشر مهم است زیرا به تضمین حمایت و ترویج حقوق و آزادیهای افراد در سراسر جهان کمک میکند. این توافقنامه ها چارچوب مشترکی را برای حمایت از حقوق بشر ایجاد می کند و زمینه ای را برای همکاری بین کشورها برای رسیدگی به نقض حقوق بشر فراهم می کند(Office of the United Nations High Commissioner for Human Rights, n.d).
زمانی که کشورها به استانداردها و معاهدات بین المللی حقوق بشر متعهد می شوند، باید اقداماتی را انجام دهند تا اطمینان حاصل شود که حقوق و آزادی های افراد در داخل مرزهای خود محترم و محافظت می شود. آنها همچنین ملزم به پاسخگویی کسانی هستند که مرتکب نقض حقوق بشر می شوند.
کشورهایی که به استانداردها و معاهدات بین المللی حقوق بشر متعهد هستند نیز موافقت می کنند که در قبال اقدامات خود پاسخگو باشند. آنها تحت نظارت و بازنگری بین المللی قرار دارند، که به سایر کشورها و سازمان ها اجازه می دهد تا آنها را در مورد سابقه حقوق بشری خود مسئول بدانند. علاوه بر این، استانداردها و معاهدات بینالمللی حقوق بشر نیز این امکان را برای افراد و گروهها فراهم میکند تا از طریق مکانیسمهای بینالمللی به دنبال جبران نقض حقوق بشر باشند.
با این حال، تعهد به استانداردها و معاهدات بین المللی حقوق بشر همیشه آسان نیست و اغلب چالش هایی برای اجرا و اجرای آنها وجود دارد. برخی از کشورها ممکن است در برابر اجرای این توافقنامه ها مقاومت کنند یا ظرفیت یا منابع لازم برای رعایت کامل آنها را نداشته باشند. علاوه بر این، ملاحظات سیاسی و اقتصادی گاهی اوقات می توانند بر نگرانی های حقوق بشر اولویت داشته باشند.
در پایان، تعهد به استانداردها و معاهدات بین المللی حقوق بشر جنبه مهمی از روابط بین الملل است. این موافقتنامه ها اصول و قواعد اساسی را برای حمایت از حقوق بشر ایجاد می کند و چارچوبی برای همکاری بین کشورها برای رسیدگی به موارد نقض حقوق بشر فراهم می کند. زمانی که کشورها متعهد به این قراردادها می شوند، ملزم به انجام اقداماتی هستند تا اطمینان حاصل شود که حقوق و آزادی های افراد در داخل مرزهای خود محترم و محافظت می شود. با این حال، تعهد به استانداردها و معاهدات بین المللی حقوق بشر همیشه آسان نیست و اغلب چالش هایی برای اجرا و اجرای آنها وجود دارد. بنابراین، بسیار مهم است که کشورها به کار در جهت اجرای کامل و اجرای این توافقنامه ها ادامه دهند تا اطمینان حاصل شود که حقوق و آزادی های افراد در سراسر جهان محافظت و ترویج می شود.
همکاری با سایر کشورها در ترویج و حمایت از حقوق بشر برای اطمینان از احترام و حمایت از حقوق و آزادی های افراد در سراسر جهان ضروری است. با همکاری یکدیگر، کشورها می توانند برای رسیدگی به نقض حقوق بشر و ایجاد جامعه ای عادلانه تر و عادلانه تر برای همه، اقدام جمعی انجام دهند.
یکی از راه هایی که کشورها می توانند در جهت ارتقا و حمایت از حقوق بشر همکاری کنند، تشکیل ائتلاف ها و سازمان های بین المللی است. این سازمانها، مانند سازمان ملل متحد، بستری را برای کشورها فراهم میکنند تا با یکدیگر به مسائل حقوق بشر رسیدگی کنند و احترام به حقوق بشر را در سراسر جهان ارتقا دهند. علاوه بر این، سازمان های منطقه ای مانند اتحادیه اروپا، اتحادیه آفریقا و سازمان کشورهای آمریکایی نیز در ترویج و حمایت از حقوق بشر در مناطق خود موثر هستند.
راه دیگری که کشورها می توانند در جهت ارتقا و حمایت از حقوق بشر همکاری کنند، موافقت نامه های دوجانبه و چندجانبه است. این موافقتنامه ها می توانند اشکال مختلفی داشته باشند، از جمله موافقت نامه های تجاری، کمک های توسعه و توافق نامه های مهاجرت و پناهندگان. کشورها با همکاری یکدیگر می توانند برای رسیدگی به مسائل حقوق بشر مانند فقر، نابرابری و تبعیض اقدام کنند.
همکاری در ترویج و حمایت از حقوق بشر شامل به اشتراک گذاری اطلاعات و منابع نیز می شود. کشورها می توانند با یکدیگر همکاری کنند تا بهترین شیوه ها را به اشتراک بگذارند و از تجربیات یکدیگر بیاموزند. علاوه بر این، کشورها می توانند برای ارائه کمک های فنی و ایجاد ظرفیت برای حمایت از توسعه نهادهای حقوق بشر و حمایت از حقوق بشر با یکدیگر همکاری کنند.
معاهدات و کنوانسیون های بین المللی نیز راه مهمی برای همکاری کشورها در ترویج و حمایت از حقوق بشر است. این موافقتنامه ها اصول و قواعد اساسی را برای حمایت از حقوق بشر ایجاد می کند و چارچوبی را برای همکاری بین کشورها فراهم می کند. هنگامی که کشورها این توافقنامه ها را تصویب می کنند، متعهد می شوند که اقداماتی را انجام دهند تا اطمینان حاصل شود که حقوق و آزادی های افراد در داخل مرزهای خود رعایت و محافظت می شود.
با این حال، همکاری در ترویج و حمایت از حقوق بشر همیشه آسان نیست و اغلب چالش هایی برای اجرای آن وجود دارد. برخی کشورها ممکن است تمایلی به همکاری نداشته باشند، یا ممکن است منافع دیگر را بر نگرانی های حقوق بشری در اولویت قرار دهند. علاوه بر این، ملاحظات سیاسی و اقتصادی گاهی اوقات می توانند بر نگرانی های حقوق بشر اولویت داشته باشند.
در پایان، همکاری با سایر کشورها در ترویج و حمایت از حقوق بشر برای اطمینان از احترام و حمایت از حقوق و آزادی های افراد در سراسر جهان ضروری است. کشورها می توانند از طریق تشکیل ائتلاف ها و سازمان های بین المللی، موافقت نامه های دوجانبه و چند جانبه، به اشتراک گذاری اطلاعات و منابع و تصویب معاهدات و کنوانسیون های بین المللی همکاری کنند. با این حال، همکاری در ترویج و حمایت از حقوق بشر همیشه آسان نیست و اغلب چالش هایی برای اجرای آن وجود دارد. بنابراین، بسیار مهم است که کشورها به همکاری در جهت ارتقاء و حمایت از حقوق بشر ادامه دهند تا جامعه عادلانه تر و عادلانه تر برای همه تضمین شود.
قرارداد اجتماعی یک “مفهوم نظری” است که به توافق بین دولت و مردم اشاره دارد که حقوق و مسئولیت های هر یک از طرفین را تعیین می کند. یک طرح اجرایی (قانون اساسی ) برای قرارداد اجتماعی برای اطمینان از حمایت و ارتقای حقوق و آزادی های افراد و پاسخگویی دولت در قبال اقدامات خود ضروری است.
اولین گام در ایجاد برنامه اجرایی قرارداد اجتماعی، تعریف شفاف حقوق و وظایف دولت و حاکمیت است. این باید شامل حقوق و آزادی هایی باشد که افراد باید بتوانند از آنها برخوردار شوند، مانند حق زندگی، آزادی و امنیت شخصی، آزادی بیان و مذهب، و حق آموزش و مراقبت های بهداشتی. همچنین باید مسئولیت های دولت برای تامین این حقوق و حمایت ها را در بر گیرد.
قدم بعدی ایجاد سازوکارهایی برای اجرا و اجرای قرارداد اجتماعی است. این امر ممکن است شامل ایجاد نهادهایی مانند قوه قضاییه، مقننه و قوه مجریه باشد که مسئول حمایت از حقوق بشر و ارائه خدمات هستند. علاوه بر این، ممکن است شامل ایجاد قوانین و مقرراتی باشد که برای اجرای قرارداد اجتماعی ضروری است.
همچنین ضروری است که برنامه اجرایی قرارداد اجتماعی (قانون اساسی ) فراگیر باشد و به نیازهای جوامع به حاشیه رانده شده پاسخگو باشد. این شامل حصول اطمینان از اینکه حقوق و حمایت های ارائه شده توسط قرارداد اجتماعی برای همه، صرف نظر از قومیت ، جنسیت، یا وضعیت اجتماعی-اقتصادی آنها قابل دسترسی است. علاوه بر این، طرح اجرا باید شامل اقداماتی برای رسیدگی به تبعیض و سایر مسائل ساختاری باشد که می تواند از دسترسی جوامع حاشیه نشین به حقوق و حمایت های ارائه شده توسط قرارداد اجتماعی جلوگیری کند.
طرح اجرای قرارداد اجتماعی (قانون اساسی ) همچنین باید شامل یک مکانیسم بازنگری باشد تا اطمینان حاصل شود که حقوق و مسئولیتها هم از سوی دولت و هم از سوی دولت اجرا میشود. این مکانیسم بازنگری باید شامل مشارکت افراد، سازمان ها و سایر ذینفعان در فرآیند باشد. همچنین باید شامل امکان جبران خسارت برای افرادی باشد که حقوق آنها نقض شده است. علاوه بر این، مکانیسم بررسی باید امکان اصلاح یا بازنگری قرارداد اجتماعی را در پاسخ به شرایط متغیر یا نیازهای برآورده نشده فراهم کند.
در نهایت، مهم است که اطمینان حاصل شود که طرح اجرای قرارداد اجتماعی (قانون اساسی ) با منابع و بودجه کافی پشتیبانی می شود. این امر شامل تأمین بودجه کافی برای نهادهای مسئول اجرا و اجرای قرارداد اجتماعی و همچنین تأمین بودجه برای برنامه ها و خدماتی است که برای تأمین حقوق و حمایت های ارائه شده توسط قرارداد اجتماعی ضروری است.
در خاتمه، یک طرح اجرایی (قانون اساسی ) برای قرارداد اجتماعی برای حصول اطمینان از حمایت و ارتقای حقوق و آزادی های افراد، و اینکه دولت در قبال اقدامات خود پاسخگو باشد، ضروری است. برنامه اجرایی باید شامل تعریف حقوق و مسئولیت ها، ایجاد نهادها و مقررات، اقدامات فراگیر و پاسخگو، مکانیسم بازنگری و منابع و بودجه کافی باشد. با ایجاد و اجرای برنامه جامع اجرای قرارداد اجتماعی، می توان در جهت ایجاد جامعه ای عادلانه تر و عادلانه تر برای همه تلاش کرد.
مکانیسم های بررسی و ارزیابی برای اطمینان از انطباق و اثربخشی مداوم در هر برنامه یا خط مشی ضروری است. این سازوکارها راهی برای ارزیابی اجرا و تأثیر برنامه یا خط مشی، شناسایی زمینه های بهبود و انجام تنظیمات لازم برای اطمینان از برآورده شدن اهداف برنامه یا خط مشی ارائه می کنند.
یکی از جنبه های مهم مکانیسم های بررسی و ارزیابی، جمع آوری داده ها و اطلاعات است. این شامل جمع آوری داده های کمی، مانند آمار در مورد مشارکت برنامه و نتایج، و همچنین داده های کیفی، مانند بازخورد از شرکت کنندگان و ذینفعان است. دادهها و اطلاعات جمعآوریشده از طریق این مکانیسمها میتواند برای ارزیابی اجرا و تأثیر برنامه یا خطمشی، شناسایی زمینههای بهبود و انجام تنظیمات لازم مورد استفاده قرار گیرد.
یکی دیگر از جنبه های مهم مکانیسم های بررسی و ارزیابی، مشارکت ذینفعان است. این شامل مشارکت افراد و جوامعی است که برنامه یا خط مشی در نظر گرفته شده به آنها خدمت کند، و همچنین سایر ذینفعان مانند سازمان های دولتی، سازمان های غیردولتی و کارشناسان در این زمینه. ورودی و بازخورد از ذینفعان می تواند بینش های ارزشمندی را در مورد اجرا و تأثیر برنامه یا خط مشی ارائه دهد و می تواند به شناسایی زمینه های بهبود کمک کند.
سومین جنبه از مکانیسم های بررسی و ارزیابی، استفاده از استانداردها و معیارهای تعیین شده است. این استانداردها و معیارها راهی برای ارزیابی اجرا و تأثیر برنامه یا خط مشی در برابر هنجارها و بهترین شیوه های تعیین شده ارائه می دهند. آنها می توانند به شناسایی زمینه های بهبود کمک کنند و می توانند برای ایجاد تنظیمات لازم در برنامه یا خط مشی استفاده شوند.
همچنین داشتن یک فرآیند شفاف و شفاف برای بررسی و ارزیابی برنامه یا خط مشی مهم است. این شامل جدول زمانی مشخص برای زمان انجام بررسی ها و ارزیابی ها و همچنین نقش ها و مسئولیت های روشن برای کسانی است که بازبینی ها و ارزیابی ها را انجام می دهند. شفافیت در فرآیند می تواند به اطمینان از عادلانه و بی طرفانه بودن مکانیسم های بررسی و ارزیابی کمک کند(Pettit, P. (1997), Baker, E. L., & Smith, T. F. 2018).
علاوه بر این، مهم است که اطمینان حاصل شود که مکانیسمهای بررسی و ارزیابی ادامه دارند و فقط یک رویداد یک بار نیستند. این کمک می کند تا اطمینان حاصل شود که برنامه یا خط مشی به طور مستمر از نظر اثربخشی نظارت و ارزیابی می شود و در صورت لزوم تنظیمات انجام می شود.
در نتیجه، مکانیسمهای بررسی و ارزیابی برای اطمینان از انطباق و اثربخشی مداوم در هر برنامه یا سیاست ضروری هستند. این سازوکارها راهی برای ارزیابی اجرا و تأثیر برنامه یا خط مشی، شناسایی زمینه های بهبود و انجام تنظیمات لازم برای اطمینان از برآورده شدن اهداف برنامه یا خط مشی ارائه می کنند. مکانیسمهای بررسی و ارزیابی باید شامل جمعآوری دادهها و اطلاعات، مشارکت ذینفعان، استفاده از استانداردها و معیارهای تعیینشده، فرآیندی شفاف و شفاف و نظارت مستمر باشد. با پیاده سازی و استفاده از این مکانیسم های بررسی و ارزیابی، سازمان ها می توانند اطمینان حاصل کنند که برنامه ها و خط مشی های آنها موثر بوده و اهداف مورد نظر خود را برآورده می کند.
قرارداد اجتماعی یک توافق مهم بین دولت و مردم است که حقوق و مسئولیت های هر دو طرف را مشخص می کند. این یک سند اساسی است که چشم انداز سیاسی و اجتماعی یک کشور را شکل می دهد. در ایران، فقدان تعریف روشنی از آزادی، حقوق اساسی و شهروندی چالش بزرگی برای گروههای مخالف در توسعه یک فلسفه سیاسی جامع بوده است. در عوض، بسیاری از این گروهها بر زبان مبهم و اعلامیههای یک صفحهای تکیه کردهاند که حول محور هدف تغییر رژیم است.
برای جلوگیری از تکرار اشتباهات انقلاب ۱۹۷۹, ایرانیان باید گرد هم آیند تا یک قرارداد اجتماعی ایجاد کنند که حقوق اساسی شهروندان را به وضوح مشخص کند. این توافقنامه می تواند به عنوان چارچوبی برای قانون اساسی آینده عمل کند و به عنوان یک سند کنترل کننده برای اطمینان از اینکه دولت آینده از حقوق مردم حمایت می کند عمل کند. توجه به این نکته ضروری است که حقوق اساسی شهروندان قابل انتقال نیست و بنابراین مجلس مؤسسان صلاحیت ایجاد حقوق اساسی را ندارد. در عوض، وظیفه آنها تضمین حقوق اساسی مردم توسط دولت آینده در قانون اساسی است.
قرارداد اجتماعی همچنین باید تصدیق کند که افراد و احزاب وجود خواهند داشت که به دنبال گنجاندن منافع خود در قانون اساسی آینده هستند. برای جلوگیری از این امر، یک قرارداد اجتماعی مکتوب به عنوان یک مکانیسم کنترلی بر قانون اساسی آینده عمل می کند. وظیفه مجلس مؤسسان باید ایجاد قانون اساسی باشد که صراحتاً وظایف دولت را در وفاداری به قرارداد اجتماعی بپذیرد. قرارداد اجتماعی مکتوب به عنوان یک مکانیسم کنترلی بر قانون اساسی آینده عمل خواهد کرد و بار اثبات قانون اساسی آینده بر عهده دولت خواهد بود تا نشان دهد قانون اساسی به قرارداد اجتماعی پذیرفته شده پایبند است، نه فقط یک رای بله یا نه ساده.
شهروندان حق رای، دسترسی به اطلاعات، آزادی بیان و آزادی تجمع دارند. این حقوق برای حفظ دموکراسی ضروری است، زیرا به شهروندان این امکان را می دهد که در مورد اینکه چه کسی بر آنها حکومت می کند، نظرات خود را بیان کرده و دولت را مسئول می دانند. قرارداد اجتماعی باید به صراحت این حقوق را همراه با مسئولیت های دولت برای حمایت از آنها مشخص کند. مشارکت شهروندان در فرآیند تشکیل دولت بر اساس وظیفه شهروندی مهم است.
در نتیجه، داشتن یک قرارداد اجتماعی پذیرفته شده که می تواند منجر به قانون اساسی مشروع شود، منجر به توسعه پایدار در همه ابعاد یک جامعه خواهد شد. قرارداد اجتماعی تعریف روشنی از حقوق اساسی و شهروندی به همراه وظایف دولت برای حمایت از آنها ارائه می دهد. قرارداد اجتماعی با به رسمیت شناختن حقوق و مسئولیت های دولت و مردم، چارچوبی را برای یک جامعه پایدار و عادلانه فراهم می کند. ما از همه مردم ایران می خواهیم که از حقوق و مسئولیت های مندرج در قرارداد اجتماعی حمایت و مشارکت داشته باشند. ما با هم می توانیم آینده روشن تری را برای خود و نسل های آینده بسازیم.
سویهٔ اسلامی حکومت دینسالار نقص آشکار جمهوری و ارادهٔ مردم بهمعنای واقعی کلمه است چرا که جمهوریت نظام مشروط است به اراده و میل کسانی که اسلامیت را فراتر از ارادهٔ مردم نمایندگی میکنند. قدرت بیانتهایی که ولی فقیه و نهادهای وابسته به او همانند نیروهای نظامی و شورای نگهبان از آنِ خود کردهاند، سهم «اسلامیت» در نظامِ سراپا متناقض جمهوری اسلامی است.
به این سهم نابرابر و مشروط جمهوریت باید اشکال گوناگون تبعیضهای دینی و قومی را نیز افزود که برابریِ شهروندی و حق انتخاب شدن و انتخاب کردن را برای گروههای بزرگی در جامعه دشوار و یا ناممکن میسازد.
تنش و تضاد میان نهادهای انتخابی و نهاد دین در ایران پیشینهٔ ۱۱۵ ساله دارد. شیخ فضلالله نوری در زمان انقلاب مشروطیت با شعار «ما دین نبی خواهیم، مشروطه نمیخواهیم» تکلیفش را با نهادهای انتخابی و مدرنتیه به معنای برابری انسانها، زمینی شدن قوانین و پایان سلطهٔ مذهب بر سرنوشت انسان و جامعه یکسره کرده بود. برای او دادن حق رأی به مردم و برپایی نهاد مستقلی مانند مجلس دستپخت مکلاها و روشنفکران «غربزده» بود و معنای آن هم پایان اقتدار سنتی روحانیت و مذهب شیعه.
شکست فضلالله نوری پایان تنش میان روحانیت سنتی و نهادهای انتخابی نوپا و مدرن نبود. با وجود حمایت بخشی از روحانیت از انقلاب مشروطیت، سودای دخالت نهاد دین در حکومت در طول دهههای بعدی به اشکال گوناگون بازتولید شد. گفتمانهای اسلامگرایان، از نواب صفوی و آیتالله خمینی گرفته تا علی شریعتی و مهدی بازرگان، با وجود تفاوتهای گاه اساسی، همگی به رسالت سیاسی و حکومتی دین شیعه باور داشتند. بحران سیاسی سال ۱۳۵۷ و سقوط حکومت پهلوی زمینه را برای این پیوند متناقض میان اسلام و حکومت و برپایی یک نظام دینسالارِ نامتعارف فراهم آورد.
دیوار کجی به نام جمهوری اسلامی
تحمیل آمرانهٔ گزینهٔ «جمهوری اسلامی، نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر» در همهپرسی سال ۱۳۵۸ اولین سنگبنای دیوار کجی بود که نتیجهٔ آن جمهوری اسلامی کنونی است. آیتالله خمینی با وجود آنکه میزان را رأی مردم اعلام کرده بود، ولی اصل جمهوریت را تا آنجا قابلپذیرش میدانست که سویهٔ اسلامی نظام مورد تهدید قرار نگیرد. این خوانش تقلیلی از همان ابتدا و در ذات نظام دینسالار بود، چرا که هویت دینی حکومت انتخاب مردم را محدود و مشروط میکرد و نمیتوانست بازتاب تنوع جامعهٔ ایرانِ آن روز و دهههای بعدی باشد.
محمد خاتمی در سال ۱۳۷۶ با شعار جامعهٔ مدنی و مردمسالاری دینی در پی خوانش جدیدی از رابطهٔ میان جمهوریت و اسلامیت بود. او با تکیه به نظریات کسانی مانند فارابی بر این باور بود که سویهٔ اسلامی حکومت بیشتر بار هدایت اخلاقی و معنوی دارد و این جمهوریت است که باید دستبالا را در اداره و مدیریت کشور داشته باشد. این افق جدید سیاسی سبب به میدان آمدن گروههای گستردهٔ مردم بهویژه جوانان و زنان و طبقهٔ متوسطی شد که رؤیای برونرفت از بنبست حکومت دینیِ بسته و عبوس را در سر میپروراندند. اما فقط زمان کوتاهی لازم بود تا تنشهای میان جمهوریت و اسلامیتِ حکومت ناممکن بودنِ این پروژه را هم نشان دهد. تجربهٔ اصلاحات ناکام دورهٔ خاتمی و سپس جنبش سبز نشان داد که از معنویت دینی و شرقی حکومتی که سوار بر اسب سرکش قدرت اقتصادی و سیاسی شود، چیزی جز هیولای فساد، ریاکاری، حکمرانی نامطلوب و ناکارا و استبداد نصیب جامعه نمیشود.
چه نیازی به رأی مردم وجود دارد؟
پرسشی که میتوان مطرح کرد این است که جمهوری اسلامی چه نیازی به رأی مردم دارد؟ پاسخ این پرسش را باید در انقلاب سال ۵۷ و پیشینهٔ جمهوری اسلامی و ترکیب آن جستوجو کرد.
از سال ۱۳۵۷ تاکنون دوگانهٔ متضاد اسلام و جمهوری گریبانِ نظام دینی را رها نکرده و بخش مهمی از کسانی که از قطار انقلاب به بیرون پرت شدند هم قربانی این پارادکس (ناسازه) حکومتی هستند. از بازرگان، منتظری، محمد خاتمی، موسوی و کروبی، رفسنجانی تا تاجزاده، صادقی و فائزه رفسنجانی همگی قربانیان گناه آغازین خود و توهم حکومت دینی شیعه بودند و یا هستند. کسانی مانند بازرگان فقط چند ماه پس از انقلاب به این نتیجه رسیدند که «ما باران میخواستیم ولی سیل آمد». دیگران اما میبایست ناکامیها و سرخوردگی چندگانه را تجربه میکردند تا به دوران افسونزدایی از حکومت دینیِ آرمانی خود گام بگذارند و به فضلیت جدایی حکومت از نهاد دین پی ببرند.
جمهوری اسلامی اما پس از ظهور جنبش اصلاحطلبی در سال ۱۳۷۶ و مشاهدهٔ خطری که از سوی رأی مردم متوجه اسلامیت است، بهطور سازمند (سیستماتیک) تلاش کرده از سهم ناچیز جمهوریت در ساختار حکومتی بکاهد و آن را تحت مراقبت امنیتی شدید قرار دهد.
آنچه امروز بهطور واقعی از جمهوریت مانده، چیزی نیست جز یک نمای مینیمالیستی (حداقلی) بیرونی رأی مردم برای کسب نوعی مشروعیت حداقلی. این رأیگیریِ مشروط و تقلیلی از مردم دو کارکرد اساسی برای نظام دینی دارد. کارکرد نخست کسب مشروعیت مردمی و دموکراتیک حداقلی است با هزینهٔ کم.
کشاندن مردم به پای صندوقهای رأی برای گزینش نامزدهایی که حکومت به آنها پیشنهاد میکند، به نظام دینی امکان میدهد تا در برابر افکار عمومی داخلی و منطقهای و جهانی بگوید در خاورمیانهٔ پرآشوب و بحرانی، جمهوری اسلامی به نوعی دمکراسی پایبند است.
استفاده دیگری که تا کنون از جمهوریت نظام شده این است که نهادهای انتصابی بهگونهای ضداخلاقی ناکامیها و بنبستهای حکومت را به گردن رأی مردم میاندازند. اما همین انتخابات تقلیلی هم نوعی کابوس واقعی برای نظام دینسالار است و درست به همین دلیل هم به شورای نگهبان مأموریت داده میشود بسیار فراتر از وظایف خود مراسم رأیگیری با «دردسر» حداقلی را تدارک ببیند. همزمان مناسکی از معنا تهیشده به نام رأیگیری هم در زندگی اجتماعی روزمرهٔ جامعه کارکرد خاصی ندارد چرا که نه احزاب و سازمانهای مدنی، صنفی و سندیکاها از آزادیهای چندانی برخوردارند و نه انتخابشدگان از قدرت دگرگون کردن شرایط به سود جمهوریت.
حکم حکومتی، فصلالخطاب بودن رهبری، دستور رهبری، دخالتهای قوه قضائیه و نیروهای امنیتی… همه و همه به هنجارهای جاافتادهٔ حکومت اسلامی تبدیل شدهاند تا هر کجا لازم بود، رأی و ارادهٔ مردم و نهادهایی که انتخابیاند، بیاثر شود.
با این حال، حکومت در راهی که در پیش میگیرد، تصمیمگیرنده و تنها بازیگر سرنوشت خویش نیست. در برابر نظام دینیِ سرمست از قدرت، تودهٔ ناراضی و سرخورده و خشمگین و محروممانده از افق امید قرار دارد. آیا در این هماوردی نابرابر، جامعهٔ ایران و نیروهای زنده و نخبگان آن خواهند توانست راهی برای برونرفت از این بنبست و مخمصهٔ دشوار تاریخی بیابند؟